یادداشتی که در سایت تابناک دامنه com در رابطه با سفرهای استانی گذاشته شده بود بهانه ای شد واسه این که مطلبی را در مورد سفرهای استانی بنویسم.

چند هفته پیش با یکی از اساتید بخش کامپیوتر که رفاقتی با هم داریم در مورد انتخابات و حوادث بعد از اون و به طور کلی برخی سیاست های دولت و صدا و سیما و ... صحبت می کردیم، ایشان که در انتخابات به محسن رضایی رای داده بود صحبت جالبی را کرد که آفت بزرگی برای سیاست مداران اینه که رابطه شون با مردم در حد دور و بری های خودشون باشه به قول خودش " تو و علی خیلی پسرهای خوب و کار درستی اما اگه من حوادث بخش را تنها از شما دوتا بشنوم و رابطه ام با دانشجویان منحصر به این بشه یعنی این که دارم از دید شما قضیه را می بینم و این اصلا خوب نیست"

به هر حال آقای استاد معتقد بود که این اتفاق تا حد زیادی در سطوح بالای کشور رخ داده است. اما من با تصدیق قسمت اول حرف ایشان نظر دیگری داشتم چند سال پیش توی دوره اصلاحات شهر ما نماینده ای داشت که به دلیل این که فوت کرده اسمش را نمی آورم، این آقای نماینده که اتفاقا قائم مقام حزب مشارکت هم بود علی رغم این که منزل پدری اش سر کوچه ما بود هیچ وقت نتونستیم برخی گلایه ها را بهش منتقل کنیم و در تنها ملاقاتمون هم ده دوازده نفر بادمجون دور قاب چین باهاش بودند که مانع از صحبت شدند.

توی سفر استانی احمدی نژاد به شیراز تشکل ها جلسه ای با برخی معاونان وزیر علوم داشتند، در ابتدای جلسه برخی مدیران فرهنگی شروع به خواندن ارقام و آمار کردند که ما چنین کردیم و چنان کردیم که باعث عصبانیت شدید من شد که دریغ از اندکی کیفیت در این همه کمیت ، همین هم باعث شد که بسیج و انجمن اسلامی(اتحادیه مستقل) و جامعه اسلامی اساسا آمار بنده خدا را زیر سوال ببرند و به عبارتی امور فرهنگی دانشگاه را شسته و به کناری بگذارند و به عبارتی هر چه می خواهد دل تنگت بگو !  نکته ای که می خوام بهش تاکید کنم همین دیدن کشور از دید آمار و کمیت هاست و تفاوت فاحشی که با واقعیت ها داره .

توی چند هفته گذشته با "صفارهرندی" و "باقری لنکرانی" هم دیدارها و صحبت هایی داشتیم که اگه عمری بود و فرصتی یه چیزایی ازشون می نویسم.