برکات سوختن لپ تاپم!
یکی از برکات سوختن وبلاگم این بود که تا حد زیادی از قیل و قال و فضای سیاسی خارج شدم، با توجه به نداشتن تلویزیون توی خانه (خانه مجردی که با یکی از بچه ها اجاره کریدم ) و سوختن لپ تاپم این مدت از اخبار تلویزیون و سایت ها بی خبرم و به تبع اون یه آرامش فکری هم به دست آوردم و فرصت کردم اندکی این دوگوله را به کار بندازیم! فاصله از خانه تا محل کارم که حدودا یه چهل دقیقه ای می شه را به شنیدن صحبت ها و سخنرانی های رهدار و رحیم پور ازغدی و محسن عباسی ولدی و ... می پردازم و نکته جالب این که برخی از این متفکران و متکلمان صحبت های یکدیگر را نفی می کنند، چیزی که ذهنم را مشغول کرده این است که چه خوب بود اگر به جای اون که همه توان روحانیون و علمای ما صرف جواب دادن به مزخرفات مارکس و هکل و پوپر و سروش و ملکیان و ... می شد پس از سال هایی که از انقلاب می گذره اکنون نفس راحتی از این بحث ها می کشیدیم و شروع به نظریه پردازی در حیطه خودمان می کردیم و به جای آن که متفکر و متکلم ما بنشینند با غربیان و غرب زده ها بحث کند با یکدیگر به مناظره می نشستند و فضا را برای نظریه پردازی در علوم اسلامی آماده می کردند .
یکی دیگر از نتایجی که توی این مدت گرفتم این بود که قبلا فکر می کردم که وجود مهندسین و متخصصین متعهد نیاز اصلی و کمبود اصلی ماست و وظیفه ای که برای خودم تصور می کردم این بود که بتونم گوشه کوچکی از این نیاز را برآورده کنم، اما توی این مدت به این نتیجه رسیدم که این نظریه پردازان و متفکران علوم انسانی هستند که با لباس جدید پوشاندن به مزخرفات غرب و مارکس و هگل و پوپر و .... مشکلات عمده ما را رقم زده اند و در واقع متخصصین و مهندسین ما در این قالب قرار می گیرند که سکولار می شوند و قید تعهد و ... را می زنند و آن چه نیاز اصلی ماست نظریه پردازان و متفکران علوم انسانی است که با غور در علوم اسلامی قالب ها و سیستم های جدید فکری را بنا کنند که این سیستم ها خود در آموزش و پرورش متخصصین متعهد موثرند .
لپ تاپم سوخت و جایی که داده بودم درست کنند هم گفتند درست نمی شه به همین خاطر هنوز هم وقت واسه فکر کردن زیاده !
خرابه گاهی پناهگاه سرگشتگی هاست و گاهی خلوتی برای فریاد زدن درد دل ها