سگ را باید سنگ زد!
می گم وقتی از سگ فرار کنی دنبالت می کنه. باید سگ را سنگ زد!
می گه آخه برخی وقت ها سگش خیلی قویه! سنگ بزنی پدرت را درمیاره!
می گم خوب اون وقت با تیر می زنیمش!
مرگ بر آمریکا
به دشمنی كه لبخند میزند اعتماد نكنیم/آمریكاییها از آنطرف لبخند میزنند و
اظهار میل به مذاكره میكنند و از این طرف بلافاصله میگویند همه گزینه ها
روی میز است،خب چه غلطی ممكن است انجام دهند.
همانطور كه در مشهد هم گفتم،به مذاكره خوشبین نیستم ولی باذن الله از این مذاكرات ضرری هم نمیكنیم و این تجربه،ظرفیت فكری ملت ما را بالا خواهد برد/اگر مذاكرات به نتیجه برسد كه چه بهتر ولی اگر نتیجه نگرفتند معنایش این باشد كه كشور باید روی پای خودش بایستد.
آمریكاییها بیشترین ملاحظه را با صهیونیستها دارند و مجبورند ملاحظه آنها را كنند ولی ما این ملاحظه را نداریم و از روز اول هم گفته ایم كه رژیم صهیونیستی را یك رژیم نامشروع و حرامزاده میدانیم
دریافت آهنگ مرگ بر آمریکا با صدای حامد زمانی
اتمام انتخابات
انتخابات تمام شد و نامزد مورد علاقه ی من در رتبه ی سوم قرار گرفت. بسیاری از دوستان ناراحتند. برخی به دنبال متهم کردن یکدیگرند ولیکن:
عوامل شکست ما
۱.متاسفانه مدیریت بد احمدی نژاد در بحران های اقتصادی و ضعف های عملکردی او یکی از بزرگترین ضربه ها را به جریان اصولگرایی زد.
۲. اصولگرایانی که از ۸۴ با احمدینژاد نبودند پس از این که احمدینژاد اشتباهاتی کرد و لغزید به جای این که دستش را بگیرند زمین نخورد پوست موز زیر پایش انداختند تا بدتر زمین بخورد و با این کار نفهمیدند که بر شاخه نشسته اند و شاخه میبرند! آنها چون حساب خود را از احمدینژاد جدا ميدانستند ندانستند که حسابشان از نظر مردم یکی است و به همین علت از دشمنان بیشتر به تخریب احمدینژاد پرداختند تا شاید بدین صورت مردم به آنها اقبال پیدا کنند! غافل از این که تیشه به ریشه ی خود میزنند.
۳. حضرت آقا بارها هشدار دادند که اگر شکر نعمات امروز را نکنید خدا با کسی عهد و پیمان نبسته و ورق برمی گردد اما آقایان باز به تخریب یکدیگر و علنی کردن اختلافات پرداختند.
۴. دلخوشی به نظرسنجی ها و نظرسازی های اشتباهی که توسط رسانه ها منتشر میشد و قالیباف را در راس نشان میداد باعث شد به رقابت درون گروهی روی بیاوریم حال آن که اگر فضا را درست رصد کرده بودیم زیر یک پرچم متحد میشدیم.
عوامل نگرانی من
من از حسن روحانی نگران نیستم چرا که با تمام اختلافات فکری جریان ما با ایشان، ایشان نماینده ی حضرت آقا در شورای عالی امنیت ملی و عضو خبرگان رهبری هستند و فردی خارج از دایره ی نظام نیستند. ایشان کشور را به مسیرهای براندازانه نمیکشانند.
اما من در دو موضوع نگرانی دارم یکی موضوع هسته ای و دیگری موضوع بیداری اسلامی که در این موضوعات نیز مطمئنم تدبیرات حضرت آقا راهگشاست چرا که کشوری که ولایت فقیه دارد به بن بست نمی رسد
عوامل شادی من
شاید شنیدن کلمه ی شادی از من عجیب باشد اما من از جهاتی نیز خوشحالم!
آنان که بر دروغ بزرگ تقلب ۸۸ اصرار میورزیدند با رای آوردن در همان ساز و کار رسوا شدند و جوانانی که در این راه از دامان نظام دور شده بودند به آغوش نظام برگشتند. ای کاش سردمداران این جریان مرد باشند تا از ملت ایران به خاطر ظلم بزرگی که در حق آنها کردند و با سست کردن جایگاه نظام و ریاست جمهوری هزینه های زیادی را بر نظام تحمیل کردند عذرخواهی کنند و اعتراف به گناه کنند.
من خوشحالم که این دروغگویان رسوا شدند و جوانانی که بعضا اختلاف نظرهایی با ما دارند به آغوش نظام برگشتند.
من خوشحالم که اصولگرایانی که این سالها بر طبل اختلاف کوبیدند و هشدارهای رهبری را نشنیده گرفتند امروز باز می فهمند معنی آیه ی
وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
و خوشحالم به خاطر مشارکت بالای مردم در انتخابات که مهمترین خواسته ی رهبری و مهمترین عامل قدرت نظام است و این مشارکت بالا را تبریک می گویم.
و اما بعد
آقای حسن روحانی رای آوردند و همان طور که حضرت آقا تاکید کردند رئیس جمهور همه ی ملت ایران هستند.
من به ایشان تبریک میگویم و امیدوارم برای تحقق شعارهایی چون رفع بیکاری و ایجاد اشتغال موفق و سربلند باشند.
رای من جلیلی است
وقتی آمدن جلیلی قطعی شد هنوز هم حاضر نبودم اعلام حمایتی یا حتی ابراز برائتی کنم چرا که ممکن بود مجبور شویم از ترس رای آوردن بدتری به بدی رای بدهیم. گفتم تا اعلام تائید صلاحیت شده ها صبر می کنم.
وقتی تایید صلاحیت ها اعلام شد باز هم بر روی ولایتی و جلیلی و حداد عادل در شک بودم و بررسی هایم مانده بود. اما بالاخره به این نتیجه رسیدم که جلیلی اصلح است و اعلام می کنم که رای من جلیلی است.
حالا رای من بنا نیست رای تاثیرگذاری باشد یا وزنی داشته باشد اما خواستم بگویم رایم از روی حب و بغض نیست و برای رایم حجت شرعی دارم.
اگر فرصتی شود دلایل ایجابی و صلبی ام برای رای به جلیلی را خواهم نوشت.
ما اشتباه نکردیم
من رسما اعلام میکنم ما در ۸۴ اشتباه نکردیم که به احمدینژاد رای دادیم. ما در ۸۴ به عدالت محوری در مقابل توسعه محوری رای دادیم. به ساده زیستی در مقابل تجمل گرایی رای دادیم. به خودباوری ملی در برابر غربزدگی رای دادیم. به گفتمان انقلاب اسلامی در مقابل گفتمان سوئیس اسلامی رای دادیم.
ما ۸۴ اشتباه نکردیم. ما به ولایت مداری و حرکت به سمت دولت اسلامی رای دادیم.
این که شخصی که آن زمان نماد این معیارها بود بعدها عوض شد و راهش را عوض کرد معیارها را اشتباه نمیکند معیارها درست بوده و هست و ما هیچ گاه اشتباه نکردیم.
میخواهم بگویم حتی اگر میدانستیم که در آینده احمدینژاد حرفهایش رنگ و بوی دیگری میگیرد باز هم همان انتخاب را میکردیم چرا که تکلیف ما در آن روز آن انتخاب بود انتخاب معیارهایی که مسیر قطار انقلاب را به سمت گفتمان انقلاب اسلامی برگرداند.
همان ها که ۸۴ صحبت از توسعه محوری میکردند و تبلیغات پر زرق و برق داشتند امروز دم از عدالت و پیشرفت می زنند و این ثمره انتخاب ۸۴ ماست.
وقتی دشمن اشتباه گرفته می شود
راستش خیلی وقت است که داد دلم این است که آقا جان! دشمن را اشتباه گرفته اید!
این صحبت من نه با خارج نشین هاست و نه با اصلاح طلب ها و نه حتی با راست سنتی
این صحبت من با دو گروه است که ... بگذارید اینجوری بگویم. صحبت من از یک طرف با احمدی نژاد است و دوستان سابقی که هم اکنون انحرافی خوانده می شوند و از طرف دیگر با گروهی که شامل بسیجیان و سپاهیان دلسوز و ارادتمندان حضرت آیت الله مصباح می شود .
این دو گروه که تا 89 همه در کنار یکدیگر بودند و پس از 89 و خانه نشینی احمدی نژاد دشمن را اشتباه گرفتند و ....
امروز شاید اوج خودنمایی این دعوا بود. آن از تیترهای دیروز و امروز فارس و تیتر مغرضانه رسانه ی جهان عزیز که واقعا با آن ها قرابت ذهنی دارم اما با تیترهایشان نتوانستم کنار بیایم و این از توپیدن احمدی نژاد به خبرگزاری فارس
حرف من با احمدی نژاد این است :
برادر گرامی، جناب آقای دکتر احمدی نژاد 
من سال 84 در دانشگاه بودم همان روزها که با تکه های مقوا برای شما تبلیغ می کردیم. سال 88 هم در دانشگاه بودم همان روزها که جو را چنان سنگین کرده بودند که برای شکستن آن جو هر کاری می کردیم. شبانه روزی برای شما کار کردم. البته نه برای شما که برای خدا. از شما هم هیچ انتظاری نداشتم و ندارم. این ها را گفتم که مثل برخی از دوستان نابابتان! نگویید این ها از سر ناچاری سوم تیری شدند و هیچ وقت احمدی نژادی نبودند! از آن فعالیت ها هم غیر از پولی که از جیب برای تبلیغات شما می گذاشتیم هیچ چیز عاید ما نشده است ( این را هم برای خوانندگان مغرض نوشتم! )
جناب آقای دکتر احمدی نژاد و تمامی دوستان سابق! باور کنید این که دشمن مشترک آمریکا و منافقین و صدای فلان جا! و اصلاح طلبان در اصل افساد طلب و ... و جریان انحرافی سپاه است و شریعتمداری کیهان و آیت الله مصباح بی حکمت نیست. من نمی گویم سپاه اشتباه ندارد. از شریعتمداری کیهان دفاع تمام قد نمی کنم و نمی گویم آیت الله مصباح معصوم است اما چرا دشمن شما هم همان دشمن آنهاست ؟ چرا از وبلاگ ها و رسانه های شما همان حرف های دوم خردادی ها به گوش می رسد؟ دوستان سابق وبلاگ نویس! مگر ما با هم به همین حرف ها جواب نمی دادیم؟ چه شد که همنوا با دشمن شدید؟
آقای احمدی نژاد قبلا در همین وبلاگ نوشته بودم که حواستان باشد نکند روزی ببینید چنان خط شکن شده اید که در دل دشمن تنها مانده اید؟ نکند سنگرهای نظام را تخریب کنید و تنها در محاصره دشمن بمانید؟ آقای احمدی نژاد! هر کسی که به مشایی تاخت دشمن شما نیست. اما دوستان ناباب خواستند شما را تنها برای خودشان داشته باشند و کاری کردند که شما دوستان صمیمی خود را از خود راندید. آقای احمدی نژاد نکند دور کردن دوستان کار دشمن بود؟ آقای احمدی نژاد حامد فتاحی می گوید برای یاران 84 خود تاسف نخورید چرا که ما تا آخر با شمائیم اما آقای احمدی نژاد دوستی خاله خرسه خطر دارد! آن کس که فرق دوست و دشمن را نمی شناسد و دوستان را می تاراند آسیب می زاید.
و اما خطاب من به برادران گرامی و عزیزی که آنها را دلسوز و انقلابی و عدالتخواه می دانم، برادران عزیزی که هر یک هزینه ها داده اند برای این انقلاب. از جنگ تحمیلی گرفته تا تلاطم های دوران اصلاحات و فتنه ی 88 برادرانی که امروز بر خود لازم دیده اند که علیه جریان انحرافی وارد صحنه شوند و ناخودآگاه با راست سنتی ای که هیچ گاه عدالت خواه و انقلابی نبود و تسامح و تساهل را برمی گزید همراه شدند و بر علیه دولت اقدام کردند! از کارشکنی در مجلس گرفته تا تیترهای فارس و جهان منظورم است.
احمدی نژادی که من می بینم احمدی نژادی نیست که بخواهد سردمدار فتنه ی 92 باشد و مثلا برای مشائی نظام را به التهاب بکشاند. احمدی نژاد خط مشی اش با من و شما فرق دارد. بیداری اسلامی را بیداری انسانی می خواند اما ضد ولایت فقیه نیست. احمدی نژاد هنوز هم سرباز رهبری است خیلی بیشتر از لاریجانی و قالیباف و محسن رضایی! احمدی نژاد مشکل دارد و حرف هایش حرف های 84 نیست رنگ و بوی مشایی گرفته است اما خائن نیست و کشور را به التهاب نمی کشاند تا باج خواهی کند. احمدی نژاد هنوز هم در میان نامزدهای 84 بهترین است!
تو را به خدا جبهه را و دشمن را اشتباه نگیرید و در پازل دشمن بازی نکنید. آن دشمنی که دارد از این اختلاف ها سود می برد هر که هست احمدی نژاد نیست.
متشکریم
به هر حال بعد از سه سال خانم فائزه هاشمی محاکمه شد و اگرچه امیدی به زندان رفتنش نبود و اگرچه انتظار حکمی بس سخت تر بود ولی بالاخره او هم به زندان رفت.
بالاخره مهدی هاشمی به ایران بازگشت و مورد بازجویی قرار گرفت.
من علی رغم اعتراضم به مدارایی که با این افراد شد و با دیگران نشد و علی رغم اعتراضم به این که حکم را متناسب با جرم نمی دانم ( افرادی با جرم های کمتر حکم های سنگین تری داشته اند) اما می خواهم از قوه ی قضائیه تشکر کنم!
می خواهم تشکر کنم که بالاخره حرکت مثبتی دیدیم و بالاخره نشان دادند که در این مملکت می توان انتظار داشت قانون برای آقازاده ها هم اجرا شود!
پيامبر(ص)فرمود: «انما هلك من كان قبلكم بمثل هذا كانوا يقيمون الحدود علي ضعفائهم و يتركون أقويائهم»؛ «همانا كساني كه پيش از شما بودند به سبب چنين تبعيض هايي هلاك شدند، آنان حدود را بر ناتوانان اجرا مي كردند و قدرتمندان را رها مي ساختند»
جاسبی در شورای اسلامی سازی دانشگاه ها؟؟؟؟؟؟
بنابراین عنوان «جاسبی گرا» هتاکی است و هتاکی به سران قوا طبق قانون مورد پیگرد قرار می گیرد
( کاری نداریم که همین هتاکی ها اگر نسبت به آقای احمدی نژاد صورت می گرفت که می گیرد مورد پیگرد قرار می گرفت یا خیر؟ اصولا این موضوع به من مربوط نیست! من از اعمال قانون در مورد هر کسی باشد حمایت می کنم. اگر نوشته ی من هم هتاکی است باید نسبت به من اعمال قانون صورت گیرد. فقط اگر قانون برای همه باشد بهتر از این است که در موردش مصلحت سنجی شود)
حالا من سوالم این است که جناب آقای لاریجانی چگونه می توان پیشنهاد شما در مورد انتصاب آقای جاسبی در این شورا را تفسیر کرد؟
سوال من این است که آقای جاسبی به عنوان رییس دانشگاه آزاد اسلامی!!!چقدر در طول این سال ها این دانشگاه را اسلامی! کرده بود که شما ایشان را به عنوان عضو شورای اسلامی کردن دانشگاه ها پیشنهاد دادید؟
آقای لاریجانی من منتقد جدی شما هستم اما در جایگاه ریاست قوه ی مقننه درست نمی دانم که چیزی بنویسم که به شما توهینی صورت بگیرد و دشمن خوشحال بشود اما ای کاش واقعا جوری عمل می کردید که ذهن به سمت آن عنوانی که به شما اطلاق شده بود نرود!
اندر باب عدم تعهد
۱. اونایی که گیر میدن که «یه مشت سیاه پوست» یا «یه مشت کشورهای گدا» یا .... اسلام را نفهمیده اند و نمی فهمند که دارند حرف های کفار زمان پیامبر را بلغور می کنند! این آدم ها را دعوت می کنم که یه بار دیگه اسلام بیارند!
۲. اونایی که گیر میدن که مثلا این کشورها که مهم نیستند و کشورهای اروپایی و آمریکایی مهم هستند «دیپلماسی عمومی» را نفهمیده اند این افراد را هم دعوت می کنم دوباره درس سیاست بخونند!
۳. اینایی که گیر میدن به خرج هایی که برای این مهمان ها شده. نه گردشگری را فهمیده اند. نه اقتصاد و کار کرد اقتصادی این جلسه را فهمیدند و نه حتی سیاست را فهمیده اند. کلا بهشون توصیه می کنم که یه بازنگری بکنند.
اینایی هم که فقط از مطرح شدن جمهوری اسلامی در دنیا سوخته اند و کلا مخالفند را هم ارجاع می دهم به :
«قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»
نمی نویسم
بسیار دلم می خواهد از برخی جریانات دوست نمای معارض دولت بنویسم که چگونه به خاطر دعواهای سیاسی کارشکنی می کنند
بسیار دلم می خواهد از علی لاریجانی بنویسم و انتقاداتم از او و آن چه بر سر منتفدینش آمد.
بسیار دلم می خواهد از قوه ی قضائیه بنویسم و جمله ی شهید آوینی که «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزب الله!»
بسیار دلم می خواهد از برخی مشکلات در دولت بنویسم و ...
و از منتقدینی که قند در دل دشمن آب می کنند.....
اما هر بار آمدم بنویسم دیدم نوشتنم تنها سودش به جیب دشمن می رود! از عیان شدن اختلاف ها، از جدا کردن افراد از بدنه ی نظام و از علنی کردن مشکلات هیچ سودی عاید هیچ کس نمی شود الا دشمن!
و اگرچه در انتقاد سودها نهفته است اما امروز شرایط ما جنگی است و اولویت ما وحدت! اگر آقایان بفهمند!
که ای کاش می فهمیدند.
صحبت رهبری در دیدار با کارگزاران نظام: 
اين اختلافاتى كه گاهى بين مسئولين بروز ميكند - كه به سطح رسانهها هم كشيده ميشود؛ بيخود، بىمورد، بىفايده - به اتحاد ملى ضربه ميزند. يك عده ميشوند طرفدار اين، يك عده هم ميشوند طرفدار آن؛ مخالفت كردن، متهم كردن يكديگر؛ يك عدهاى قوهى مجريه را متهم كنند، يك عدهاى از آن طرف قوهى مقننه را متهم كنند، يك عدهاى قوهى قضائيه را متهم كنند، تقصيرها را گردن هم بيندازند؛ اين جزو كارهاى بسيار مضر است و دوستان محترم ما، مسئولان عزيز كشور بدانند كه اين در بين مردم هم هيچگونه آبرو و وجههاى ايجاد نميكند كه ما مشكلات را هى به گردن اين و آن بيندازيم. نه، يك مشكلاتى وجود دارد؛ بايد حل كرد و ميتوانيم هم حل كنيم؛ ما از حل مشكلاتمان ناتوان نيستيم.
تحریم نفتی شکننده تر است یا ...
- بر اساس آمار صندوق بین المللی پول همانطور که در جدول زیر می بینید در سال ۲۰۱۱، بین کشورهای صادر کننده عمده نفت خاورمیانه ایران، با سهم ۱۰ درصدی صادرات نفت به تولید ناخالص داخلی کمترین وابستگی را به صادرات نفت دارد. این بدان معناست که در صورتی که با فرض محال تحریم ها بتوانند کاری کنند که کل صادرات نفت ایران متوقف شود، ایران تنها ۱۰ درصد تولید خود را از دست خواهد داد.
| Country | GDP (PPP) | Oil exports | Oil exports/GDP |
| Islamic Republic of Iran | 930.236 | 98.306 | 0.10 |
| Iraq | 127.348 | 72.082 | 0.56 |
| Kuwait | 150.002 | 85.743 | 0.57 |
| Oman | 81.005 | 31.634 | 0.39 |
| Qatar | 181.912 | 97.098 | 0.53 |
| Saudi Arabia | 677.663 | 290.909 | 0.42 |
| United Arab Emirates | 261.189 | 103.627 | 0.39 |
- بر اساس آمار صندوق بین المللی پول درآمد نفتی ایران بعد از انقلاب تا سال ۲۰۰۰ هیچگاه از ۲۰ میلیارد دلار فراتر نرفت و اقتصاد کشور در این شرایط توانست روز به روز وابستگی خود را به نفت کمتر کند. این بدان معناست که در صورتی که با فرض محال تحریم ها بتوانند کاری کنند که ۸۰ درصد صادرات نفت ایران متوقف شود، ایران از لحاظ وضعیت درآمدهای نفتی دولت، تازه به اواخر دولت اصلاحات برمی گردد. شرایطی که مخصوصا با وضعیت افزایش چشمگیر درآمدهای مالیاتی دولت، به هیچ عنوان برای کشور غیر قابل تحمل نخواهد بود.
- در حال حاضر تنها تحریمی که متوجه صادرات نفت ایران است، تحریم اتحادیه اروپا و تحریم های یک جانبه آمریکا است. اتحادیه اروپا تنها ۲۰ درصد صادرات نفت ایران در گذشته را به خود اختصاص می داد و علی رغم گمان برخی افراد معنای واقعی این تحریم ها این نیست که ۲۰ درصد از صادرات نفت ایران کاسته می شود. در واقع با توجه به شرایط بازار به نظر می رسد با این تحریم ها تنها چینش مشتریان در بازار نفت تغییر خواهد کرد. یعنی اتحادیه اروپا به سراغ دیگر تولید کنندگان خواهد رفت و برخی از مشتریان دیگر صادر کنندگان به سمت خرید نفت از ایران خواهند آمد. دولت آمریکا نیز برای جلوگیری از افزایش قیمت نفت، تنها چند روز پیش از اجرایی شدن تحریم اتحادیه اروپا مشتریان اصلی نفت ایران را از تحریم ها معاف کرد. در واقع افزایش روزافزون تقاضای نفت، کاهش ذخای و کاهش قدرت سیاسی کشورهای مصرف کننده عمده بر تولید کننده های عمده - همانطور که در نمودار زیر عیان است - باعث افزایش شدید قیمت نفت در سال های اخیر شده است. کاهش نسبی قیمت نفت در چند ماه اخیر نیز ناشی از کاهش تقاضای ناشی از بحران اروپا است. غرب نمی خواهد با کمبود نفت در بازار یا ایجاد ناامنی در منطقه، شرایط خود را برای پشت سر گذاشتن بحران اقتصادی سخت تر کند. این بدان معنی است که هر چند تحریم ها فروش نفت ایران را با مشکلاتی مواجه خواهند کرد و از درآمد نفتی ایران خواهند کاست، اما نه فقط ما، بلکه غرب نیز نمی خواهد این کاهش قابل توجه و برای بازار معنادار باشد.

*نوشته یکی از دوستان که با هماهنگی ایشان در اینجا قرار داده شد.
نظر رهبری در مورد برخورد با بدحجاب ها

در همین زمینه به بیانات حضرت آقا برخوردم که تا حدی نتیجه گیری من را تغییر داد. این صحبت ها در ادامه میآید:
اين گونه است كه كشور حفظ مىشود؛ با امر به معروف و نهى از منكر. منتها من دو تذكر به شما جوانان عزيز - در هرجاى كشور كه هستيد - مىدهم. اولاً امر به معروف و نهى از منكر يك واجب است كه رودربايستى و خجالت بر نمىدارد. ما گفتيم:
اگر ديديد كسى مرتكب خلافى مىشود، امر كنيد به معروف و نهى كنيد از منكر. يعنى به زبان بگوييد. نگفتيم مشت و سلاح و قوت به كار ببريد. اينها لازم نيست. خداى متعال كه اين واجب را بر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش مىداند مصلحت چگونه است.
ما هم تا حدودى حكم و مصالح الهى را
درك مىكنيم. بزرگترين حربه در مقابل گناهكار، گفتن و تكرار كردن است.
اينكه يك نفر بگويد اما ده نفر ساكت بنشينند و تماشا كنند، نمىشود. اگر
يكى دچار ضعف نفس بشود، يكى خجالت بكشد و يكى بترسد، اينكه نهى از منكر
نخواهد شد.
گناهكار هم فقط بدحجاب نيست كه بعضى فقط به مسألهى بدحجابى چسبيدهاند. اين، يكى از گناهان است و از خيلى از گناهان كوچكتر است.
خلافهاى فراوانى از طرف آدمهاى لاابالى در جامعه وجود دارد: خلافهاى سياسى، خلافهاى اقتصادى، خلاف در كسب و كار، خلاف در كار ادارى، خلافهاى فرهنگى. اينها همه خلاف است. كسى غيبت مىكند، كسى دروغ مىگويد، كسى توطئه مىكند، كسى مسخره مىكند، كسى كمكارى مىكند، كسى ناراضى تراشى مىكند، كسى مال مردم را مىدزدد، كسى آبروى مردم را بر باد مىدهد. اينها همه منكر است. در مقابل اين منكرات، عامل باز دارنده، نهى است؛ نهى از منكر. بگوييد: «آقا، نكن.» اين تكرار «نكن»، براى طرف مقابل، شكننده است. اين نكتهى اول؛ كه نهى از منكر، اراده و تصميم و قدرت و شجاعت لازم دارد، كه بحمداللَّه، در قشرهاى مردم ما و در زن و مرد ما وجود دارد. بايد آن را به كار بگيريد. منتظر نباشيد كه دستگاهها بيايند و كارى بكنند.
بعضى از مردم به اينجا تلفن زدند، نامه نوشتند و سفارش كردند كه «آقا! شما گفتيد نهى از منكر. سيل پشتيبانيها هم انجام گرفت. اما عملاً كارى نشد!» عملاً چه كار مىخواستيد بشود؟ مگر لازم است كه اينجا هم دولت وارد شود يا دستگاه قضايى مستقيماً وارد شود؟ خودمردم بايد وارد شوند. خود مردم بايد نهى كنند. البته دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضايى و نيروى انتظامى، موظفند كه ناهى از منكر را پشتيبانى كنند. اين، وظيفهى آنهاست. مباشر كار، خود مردم مىتوانند باشند و بايد باشند. بخش عمدهى قضيه، اينجاست. جوان رزمنده، خانوادهى شهيد داده، خانوادهى ايثارگر، خانوادهى اهل انفاق، مؤمنين نمازخوان و روزه بگير و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفكران علاقهمند به مفاهيم اسلامى و انقلابى؛ همهى اينها بايد در صحنه باشند.
موضوع امر به معروف كه موضوع جديدى نيست. اين، تكليف هميشگى مسلمانان است. جامعه اسلامى، با انجام اين تكليف زنده مىماند. قوام حكومت اسلامى، با امربهمعروف و نهىازمنكر است، كه فرمود: اگر اين كار نشود، آن وقت «لَيُسلِّطُنَّ اللَّه عَلَيْكم شِرارُكم فَيَدْعُوا خِيارُكُم فلا يُسْتَجابُ لَهُم(5)».
قوام حكومت اسلامى و بقاى حاكميت اخيار، به اين است كه در جامعه امربهمعروف ونهىازمنكر باشد. امربهمعروف فقط اين نيست كه ما، براى اسقاط تكليف، دو كلمه بگوييم. آن هم در مقابل منكراتى كه معلوم نيست از مهمترين منكرات باشند.
وقتى يك جامعه را موظّف مىكنند كه آحادش بايد ديگران را به معروف امر و از منكر نهى كنند، اين به چه معناست؟ چه وقت ممكن است آحاد يك ملت آمر به معروف و ناهى از منكر باشند؟ وقتى كه همه، به معناى واقعى در متن مسائل كشور حضور داشته باشند؛ همه كار داشته باشند به كارهاى جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروف شناس و منكر شناس باشند. اين، به معناى يك نظارت عمومى است؛ يك حضور عمومى است؛ يك همكارى عمومى است؛ يك معرفت بالا در همه است. امربهمعروف، اينهاست.
والّا اگر ما امربهمعروف را در يك دايره محدود، آن هم به وسيله افراد معلومى، زندانى كنيم، دشمن هم در تبليغات خودش بنا مىكند سمپاشى كردن؛ كه در ايران بناست از اين به بعد، نسبت به زنهاى بدحجاب، اينطور عمل شود! اين واجبِ به اين عظمت را، كه قوام همه چيز به آن است، بياورند در دايرهاى محدود، در خيابانهاى تهران؛ آن هم نسبت به چند نفر زنى كه وضع حجابشان مثلاً درست نيست. اين است معناى امر به معروف؟! اين است معناى حضور نيروهاى مؤمن در صحنههاى گوناگون جامعه؟! قضيه، بالاتر از اين حرفهاست. تخلّفها يك اندازه و يك نوع نيست. تخلّفها، تخلّفهاى فردى نيست.
بالاترين تخلّفها، آن تخلّفها و جرايمى است كه پايههاى نظام را سست مىكند. نوميد كردن مردم، نوميد كردن دلهاى اميدوار، كجنشان دادنِ راه راست، گمراه كردن انسانهاى مؤمن و بااخلاص، سوء استفاده كردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامى، كمك كردن به دشمن، مخالفت كردن با احكام اسلامى و تلاش براى به فساد كشاندن نسل مؤمن. امروز دستهايى تلاش مىكنند تا فساد را به صورت نامحسوس - نه آن طورى كه شما در خيابان آن را ببينيد و بفهميد و مشاهده كنيد - به شكلهاى گروهكى، ترويج كنند و جوانان را به فساد بكشانند؛ پسرها را به فساد بكشانند؛ مردم را به بىاعتنايى بكشانند. منكرات اينهاست؛
منكرات اخلاقى، منكرات سياسى، منكرات اقتصادى. همهجا، جاى نهى از منكر است. يك دانشجو هم، در محيط درس مىتواند نهى از منكر كند. يك كارمند شريف هم، در محيط كار خود مىتواند نهى از منكر كند. يك كاسب مؤمن هم، در محيط كار خود مىتواند نهى از منكر كند. يك هنرمند هم، با وسايل هنرى خود، مىتواند نهى از منكر كند. روحانيون در محيطهاى مختلف، يكى از مهمترين عوامل نهى از منكر و امر به معروفند. نمىشود اين واجبِ بزرگ الهى را در دايرههاى كوچك، محدود كرد. كار هم كار همه است. اينطور نيست كه مخصوص عدّه خاصى باشد.
منابع:
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۷۱/۰۷/۲۹
بازی غرب در خلیج فارس
خلیج فارس یکی از مهمترین فاکتورهای اعمال نفوذ ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز می باشد که ایران را قادر به کنترل یکی از مهمترین گذرگاه های اقتصادی دنیا می سازد. فاصله ی تنب کوچک و بزرگ که گذرگاه کشتی ها می باشد به ایران قدرت کنترل نبض شریان نفت در دنیا را می دهد.پس از تهدید هوشمندانه رهبر معظم انقلاب مبنی بر بستن تنگه ی هرمز در صورت هرگونه اقدام ماجراجویانه ی غرب دو گروه به تکاپو افتادند. یکی غرب که این تهدید لرزه بر اندامش انداخته بود و دیگری حکومت های دیکتاتوری منطقه که لرزه ای که انقلاب های منطقه بر پیکره ی قدرت آنها انداخته است آنها را به کینه جویی در مقابل انقلاب اسلامی ایران واداشته است.
وارد شدن جزیره ی کوچولوی امارات در این بازی با هیچ معادلات سیاسی ای قابل هضم نیست مگر آن که نقش حمایت گرانه ی غرب و آمریکا را از طرفی و از سوی دیگر نقش سودجویانه ی عربستان و دیگر حکومت های دیکتاتوری منطقه را در این بازی ببینیم.
در این میان هوشیاری ایجاب می کند وارد بازی ای نشویم که هر دو سرش برای ما باخت است. آیا جز این است که غرب با تبدیل این دعوا به دعوای فارس و عرب و اقداماتی چون دامن زدن به نام خلیج ... در پی قرار دادن ایرانیان در مقابل اعراب است؟ آیا جز این است که این دعوا به مثابه واکسنی پیشگیرانه برای کاهش نفوذ معنوی ایران در منطقه و گسترش انقلاب های منطقه است؟ آیا جز این است که غرب سعی می کند به قول معروف سر مار را به دست دشمن بکوبد و با قرار دادن کشورهای همسایه ی ما در مقابل ما و تبدیل بازی به جنگ عربی عجمی می خواهد بدون هیچ هزینه ای بازی را به نفع خویش تمام کند؟
باید حواسمان باشد که دست پنهان دشمن را در این بازی ببینیم و ضمن حفظ اقتدار و مجال ندادن به کوچولوهای سیاسی بابت اظهارات نابجا طرف دعوا را اشتباه را نگیریم. اگر هم بحث از خلیج فارس است اما شعارمان همچنان «مرگ بر آمریکا» است. شعاری که نفرت از همه ی شیاطین بزرگ و کوچک را در دل خود دارد.
انتقاد ناب پناهیان به صحبت های علی مطهری در برنامه ی شب اول فاطمیه در بیت
یا
علی تو بعد از پیغمبر نمیخواهی زندگی
کنی؟ کار را داری به کجا میرسونی؟ نحوهی
رفتار علیبن ابی طالب. نمونه
اش را عرض کنم بعد از این که از یمن داشتند
برمیگشتند یه مقداری علیبن ابی طالب
غافل شد از لشکر خودش اینها غنائم را تقسیم
کردند و بعضی از لباس ها را پوشیدند آقا
اومد خوب این غنیمته باید تقسیم بشه اینها
هم یه مقداری اش را پوشیدن. زحمت
کشیدن، تا یمن اومدن، تا کجا اومدن آقا
اومد یه نگاه کرد فرمود چیه غنائم را تقسیم
میکنید؟ قبل از این که به پیغمبر برسیم
غنائم تقسیم کردین؟ گفتند آقا بالاخره
یکمی کم و زیاد همین ها را میخواد پیغمبر
به ما بده دیگه. کوتاه بیا.
فرمود نه تا رسیدیم به پیغمبر
بعدا. لباس ها را دربیارین.
لباس ها از تن اینها دراومد
همه شون از دست علیبن ابی طالب عصبانی
شدند.
آقا وقتی اومدن پیش پیامبر همه شکایت میکردند از علی بن ابی طالب.
پیامبر اکرم منادی را فرستاد برید ندا بدید توی جامعه: «ارفعوا السنتکم عن علی ابن ابی طالب. فانه خشن فی ذات الله عزوجله غیر مداهن فی دینه » زبانهاتون را ببرید!
در جای دیگری میفرمود «لاتشکو علیا» شکایت نکنید از علی بن ابی طالب
بعضیها دنبال ترویج فرهنگ من درآوری جعلی انتقاد از علی بن ابی طالب ان تو جامعه!
فرمود ساکت بشین. اینقدر علیه علی حرف نزنید. می اومدن گله کنند از علی بن ابی طالب. اصلا آقا گاهی اجازه نمیداد. فرمود چرا گله میکنید از علیبن ابی طالب. نمیشناسید مگر شما علی بن ابی طالب را؟ در این سخن می فرمایند علی بن ابی طالب در راه خدا خشونت به خرج میده. خشونت معقولها! ورندارن این کلمه را ببرن ازش سوء استفاده بکنند. محکم میایسته.
اندر حکایات سایت آقای نماینده و فریاد آقای فرماندار
اما امروز میخواستم سری به سایت نماینده شهرمان یعنی سایت دکتر رضایی نماینده ی شهرجهرم بزنم. من در سال های گذشته در جهرم حضور نداشته ام که اطلاعی از عملکرد ایشان داشته باشم و در انتخابات هم از تهران در انتخابات شرکت کردم بنابراین آن چه مینویسم به هیچ وجه رد یا اثبات ایشان نیست ضمن این که نگارش این مطلب بعد از انتخاب مجدد ایشان به نمایندگی شهر ما صورت میگیرد.
اما دیدن سایت درب و داغان ایشان با طراحی فوق ضعیف مرا ناامید کرد و بدتر از آن وقتی بود که در لینک تماس با ما به جای امکان تماس با آقای نماینده و تلفن یا پست الکترونیک دفتر ایشان تنها تلفن و آدرس پست الکترونیک شرکت طراح سایت موجود بود! آن هم در شیراز! یعنی حتی سایت خود را هم در شهر خود سفارش نداده اند!
تاکید میکنم که منظورم رد یا اثبات شخصیت ایشان نیست و تنها انتظار این است که راهی باشد برای ارتباط با ایشان
اما آن چه باعث شد در پی تماس با نماینده ی جهرم باشم پیگیری این بود که آیا شبکه های دیجیتال در شهر جهرم راه اندازی شده است یا خیر؟
کیفیت نامطلوب تصویر تلویزیون و همچنین وجود کانال های داخلی که توسط ماهواره قابل دریافت میباشند پدرم را در فکر گرفتن ماهواره برای شبکه های داخلی انداخته بود و در این امر مرا مورد مشورت قرار داد که با مخالفت شدید من مواجه شد. راه حل من برای این مشکلات گرفتن گیرنده ی دیجیتال برای خانه بود.
اما با پیگیری متوجه شدم که علی رغم نصب همه ی تجهیزات شبکه های دیجیتال در جهرم و آماده بودن بستر راه اندازی و علی رغم پیگیری های مکرر فرماندار جهرم برای راه اندازی آن که در اخبار آمده بود اما صدا و سیمای فارس از راه اندازی این شبکه در جهرم خودداری کرده است! این که آقایان در کدام زمین بازی می کنند! را خدا بهتر می داند.
به هر حال تصمیم گرفتم که ایمیلی هم من به نماینده بزنم که شاید پیگیری ایشان نتیجه ای داشته باشد که ناکام ماندیم!
آه اگر آه تو و ناله اگر ناله ی من
آن چه البته به جایی نرسد فریاد است
=============
پی نوشت: شبکه دیجیتال در جهرم ۹ روز پس از انتشار این مطلب راه اندازی شد.
تبليغات در نظام مردم سالاری امام زمانی از ديدگاه امام و رهبری
با یکی از دوستان در حال گفتگو در مورد معیارهای رهبری در مورد انتخابات بودیم. صحبت بر سر آن بود که رهبری مردم را از انتخاب نمایندگانی که به کانون های قدرت و ثروت نزدیک هستند منع می کند. و این که چگونه یک نماینده که بالاخره باید تبلیغات کند و خود را معرفی کند بدون خرج های چند صد میلیونی و بدون
حمایت منابع قدرت و ثروت می بایست خود را معرفی کند؟
دوست عزیزم زحمت جمع آوری مواضع و نظرات امام و رهبری را در این مورد کشید. خلاصه ی موضوع این است که وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر عموم جامعه و خواص این است که طبق تشخیص خویش اصلح را شناسایی کنند و به مردم معرفی کنند و تبلیغات به شکل مردمی و چهره به چهره انجام شود.
«کساني از مردم وظيفه دارند ديگران را تشويق و تحريض کنند. کساني که زبان گويايي دارند، قلم توانايي دارند و آبرويي پيش مردم دارند، که اين آبرو هم جزو ذخاير الهي است و خداي متعال به هر کس داده است، بايد آن را در راه او مصرف کند و به کار برد، مردم را توجيه و تشويق کنند و آدم هاي خوب را به آن ها معرفي نمايند.(بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي هيات نظارت بر انتخابات شوراي نگهبان ۷۴/۱۱/۱۴)
خلاصه این که در مدل حکومت اسلامی تبلیغات چند صدمیلیونی که ما را وامدار کانون های قدرت و ثروت میکند و پوسترهای رنگی چند متری نمی گنجد. در مدل تبلیغاتی توصیه شده توسط امام و رهبری تبلیغ چهره به چهره و مبنی بر تشخیص علما و عقلا و معتمدین است.
در ادامه مطلب کل مطلب جمع آوری شده توسط دوست عزیزم را می توانید دریافت کنید.
مشت پولادین ما

آنها که با ترور امثال شهید روشن و شهید شهریاری به دنبال سست شدن اراده ی ملت ایران هستند بدانند ایران پر از روشن ها و شهریاری هاست و ما را با ترس آشنایی نیست و ما همه داوطلب این هستیم که نفر بعدی باشیم.
و پاسخ ما مشت محکمی است که بر دهان یاوه گویان و دشمنان فرود خواهیم آورد انشاء الله.
9 دی یک قدم به سمت ظهور
اهل مناسبتی نوشتن نیستم، اهل سفارشی نوشتن هم نیستم اما مگر می شود نه دی بیاید و برود و چیزی ننوشت؟
راستش بنایم نبود بنویسم. نه این که برایم مهم نبود. اما مانده بودم از کجا بگویم که دیگری نگفته باشد و بهتر از من هم نگفته باشد؟ شعر، کلیپ، پوستر، سخنرانی، مقاله و هر چیز دیگر بخواهی فراوان است بر اینترنت و من می خواهم چه چیز بر این انبوه اضافه کنم؟
کدام اعتدال؟
مساله اینجاست که اعتدال نسبت به که و چه ؟ با کدام معیار تندرویی و کنروی را مشخص کرده اید؟
اسلام دین اعتدال است « و جعلناکم قوما وسطا»
اما اعتدال با کدام معیار؟ آیا اعتدال نسبت به حق و باطل؟ برخی اعتدال را ایستادن در میان حق و باطل و اندکی از حق و باطل را مخلوط کردن گرفته اند
! اما عدل هر چیز را در جای خویش قرار دادن و اعتدال از مایه عدل است برای این که خویش را در جای خود قرار دهی و اعتدال را نسبتی با باطل نیست. اعتدال معیار دارد و ملاک. و این ملاک و معیار برادر و خواهر تو و دوست و رفیق من نیست. ملاک و معیار اعتدال امام بر حق است که الحق ما رضیتموه و الباطل ماستخطموه و المعروف ما امرتم به و المنکر ما نهیتم عنه.
اعتدال در رابطه با امام تعریف می شود و معتدل شخصی است که رابطه ی خویش را امام زمان خویش رابطه ملازم بودن تعریف می کند که اگر از امام عقب بیافتی از زاهقین هستی و اگر از امام جلو بیافتی از مارقین هستی و تنها ملازمین حضرتش هستند که از اهل نجاتند.
اعتدال نه پای بر حق نهادن و میانه روی در میان حق و باطل است بلکه دقیقا در راه حق حرکت کردن و در رکاب آقا و مولای خویش بودن است. و معتدل کسی نیست جز آن که سر در فرمان ولی و صاحب خویش نهاده است و بر نفس خویش لگام زده است و مصلحت سنجی را نه به نفع نفس خویش بلکه به امر ولی خویش انجام می دهد.
سگ نگهبان آمریکا در منطقه
مردم را به نظام بدبین نکنید
آن كسى كه به برادر مسلمان خودش، كه گرايش و خط سياسيش با او فرق دارد، اهانت مى كند، به او مى پرد، عليه او مىنويسد و داد سخن مىدهد، آيا نمىداند كه با اين كار چه چيزى از دست خواهد داد؟ شما مىخواهيد به خيال خودتان برادرتان را اصلاح كنيد. آيا آن كسى كه اين انتقاد و اين اعتراض يكسره و مطلق شما را - كه غالباً اعتراضها مطلق است - مىشنود، او همان برادر شماست؟ برو برادرت را مخفيانه پيدا كن، هرچه مى خواهى به او بگو؛ چرا با اين اختلاف افكنى، مردم و مخاطبان عمومى جامعه را دچار تشويش فكرى مى كنى؟
اگر برخوردهاى خطى ادامه يابد، اعتماد مردم را از دست مىدهيم؛ رهبری از هیچ حزبی نیست
من بايد اين را صريحاً عرض بكنم كه متأسفانه از طرفين چنين كارهايى هست. اگر كسى بگويد كه ما در اين جهت يك جناحى هستيم، ما ملاحظه مىكنيم، بايد بگويم كه نخير، من اين را تأييد نمىكنم. متأسفانه طرفين برخوردهاى خشن و نامتناسب با محيط اسلامى با هم دارند. حرفها با اهانت، با خلاف واقع و احياناً با تهمت همراه است. از كار يك نفر، يك جمعبندى كلى و يك استنتاج عمومى مىكنند؛ كه اين غلط و تزوير است. برادران! اگر اين كار ادامه پيدا كند، ما چه چيزى را از دست مىدهيم؟ مردم و همين اعتمادى را كه عرض كردم.
من يكوقت عرض مى كردم كه اگر مردم اهل اصطلاح باشند، الان اجماع مركب بر فسق همه است؛ چون طرفين مُجمعند! اينها مى گويند آنها بدند، آنها هم مى گويند اينها بدند، و قول ثالثى نيز وجود ندارد! اين چه طور برخورد كردن با قضاياست؟ اعتماد مردم را به اصل نظام از دست مىدهيم. نگوييد مردم به نظام بى اعتماد نمىشوند. اين نظامى كه ده سال، يازده سال كسى مثل امام بالاى سرش بود و آن شلاق كوبنده ى فرمايشهاى آن بزرگوار بر سر و شانه ى همه ى ما فرود مى آمد - به حجم فرمايشهاى امام نگاه كنيد؛ من گمان نمىكنم كه در هيچ موضوعى به قدر موضوع اختلافات، ايشان مطلب فرموده باشند - درعين حال ماها اصلاح نشديم. آيا اين نشان نمى دهد كه بنيان كار خراب است؟ اگر ادامه بدهيد، اين استنتاج را شما براى مردم درست مى كنيد و ديگر نمى روند نقاط مثبتى را كه در اين بين هست، پيدا كنند و روى آن تأمل نمايند؛ خواهند گفت كه معلوم مى شود اشكالى در اصل كار هست!
شما مى بينيد كه برادرتان كج فكر مىكند؛ مثلاً اگر روزنامه دارد، در روزنامهاش بد راهى را انتخاب كرده؛ واعظ است، در منبرش بدطورى حرف مىزند؛ نماينده ى مجلس است، يا مسؤول دولتى است، بد روشى را اتخاذ كرده است. اگر شما آن انتقاد تيز زهرآگين تلخ را نكنيد، واقعاً چه پيش مى آيد؟ آيا اگر اين كار را نكرديد، اسلام از دست خواهد رفت؟! انقلاب از دست خواهد رفت؟! واللَّه نه. اگر كسى براى نفسش اين را تسويل بكند، بايد نفس خودش را متهم بكند. اين، تسويل نفسانى و شيطانى است. آنچنان تسويل مىكند كه اگر مثلاً اين مقاله را شما در اينجا ننوشتيد، اگر اين حرف را در فلان تريبون نزديد، اگر آن سخنرانى را در آنجا نكرديد، همه چيز زير و رو خواهد شد! نه، اگر اينها را انجام بدهيد، خيلى چيزها زير و رو خواهد شد!
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2478
وظیفه دولت در برابر انتقاد از منظر رهبری
ما دربارهى افرادى كه به آنها اهانت ميشود، تهمت زده ميشود، ميگوئيم
اينها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همين جور است؛ نظام هم حق دفاع از
خودش را دارد. اين خطاست كه كسى خيال كند چون نظام حاكميت است و قدرت
سياسى است، نبايد دفاع كند؛ بىدفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتى،
معارضهاى، قانونشكنىاى، مرزشكنىاى انجام بگيرد، بايد
عكسالعمل نشان ندهد؛ اين درست نيست؛ هيچ جاى دنيا هم چنين نيست. در
اختلافات گوناگونى كه در بين احزاب دنيا وجود دارد - در همين كشورهائى كه
خودشان را پيشرو دموكراسى ميدانند - هيچكدام از اين احزاب متعارض و متخالف، با اصول و مبانى آن نظام مخالفت نميكنند؛ والّا از
نظر مردم مردود هستند. دستگاههائى دارند؛ دستگاههاى رعايت قانون
اساسى و دادگاه قانون اساسى - شبيه شوراى نگهبان خودمان - اينها را رد
ميكنند. اينجور نيست كه قبول كنند يك نفرى بيايد در يك نظامى عليه مبانى آن
نظام مبارزه كند، معارضه كند، آن وقت نظام در مقابل او ساكت و آرام
بنشيند. به كمتر از آن هم گاهى ديده ميشود
كه در همين نظامهاى اروپائى برخوردهاى خشن و تندى ميكنند؛ چيزهائى كه جزو
اصول هم محسوب نميشود. بنابراين برخورد با نظام، برخورد با مبانى نظام،
ايستادگى و شمشير كشيدن روى نظام، جواب تند دارد؛ اما نظر مخالف داشتن، نظر
متفاوت داشتن، آن وقتى كه با اين اشكالات همراه نباشد، تهمت و
شايعهافكنى و دروغ و از اين چيزها
نباشد، نه، نظام هيچگونه برخوردى نخواهد كرد. شيوهى نظام اين نبوده،
امروز هم نيست و انشاءاللَّه در آينده هم نخواهد بود. اين يك نكته.
منابع:
حمایت آری اما نه از انحراف
وظيفه همه است كه به مسؤولان كشور كمك كنند و آنها را يارى نمايند؛ البته تا وقتى كه در خطّ مستقيم اسلام و امام حركت مىكنند. اگر كسى از خط مستقيم اسلام و امام منحرف شود - هر كسى باشد - او درخور حمايت نيست. اين فرق هم نمىكند؛ از بالا تا پايين همه يكسان هستند؛ خود من هم همينطور هستم. اگر خداى نكرده من هم از آن خطّ صحيحِ اسلام تخطّى كنم، بر مردم واجب نيست كه از من حمايت يا تبعيت كنند. البته احياناً يك وقت اشتباه و اختلاف سليقهاى وجود دارد. اين اختلاف سليقه نبايد موجب شود كه ما مسؤولان كشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمايت خودمان محروم كنيم؛ نه، بايد آنها را حمايت كنيم.
انتقاد از منظر رهبری(2)
معنای انتقاد
انتقاد يعنى سره و ناسره و قوّت و ضعف را در كنار هم ديدن. معناى انتقاد اين نيست كه انسان نقاط قوّت را نبيند و نقاط ضعف را هم حتّى گاهى با انگيزههاى گوناگون ملاحظه كند.
فرق انتقاد و نق زدنيك فرق اساسى وجود دارد بين انتقاد كردن و نق زدن. انتقاد كردن اين است كه شما يك نقطهى منفى را پيدا كنيد، با تكيهى بر نقطهى مثبتى كه در اين اثر نمايشى شما، در اين داستان شما وجود دارد، آن نقطهى منفى را نشان بدهيد و مغلوب كنيد....من به عنوان يك روحانى و به عنوان يك مسئول در نظام جمهورى اسلامى، به شما عرض ميكنم: اينجور انتقادى هيچ اشكال ندارد، بلكه مطلوب است؛ چون اين انتقاد، جامعه را به سمت رفع نواقص پيش ميبرد و حركت ميدهد؛ اين خوب است.
اما يك وقت اين نيست؛ نق زدن است. آدم يك نقطهى منفى را بگيرد، همين طور هى بنا كند آن را تكرار كردن. مگر نقاط منفى و نقاط ضعف از يك جامعه رخت برميبندد؟ مگر بكلى ريشهكن ميشود؟... افتخارى نيست؛ همين طور انسان نق بزند، سياهنمائى كند، يأس بپراكند. شما وقتى زشتى را نشان ميدهيد، اما آن عامل خيرى را كه بناست بر زشتى غلبه پيدا كند يا با آن مبارزه كند، نشان نميدهيد، در جامعه يأس پراكنده ميشود و نوميدى به وجود مىآيد...
كسانى كه تريبونهايى در اختيارشان هست - هر تريبونى؛ از منبرها و روزنامهها و صدا و سيما و مجلس و نماز جمعه و امثال اينها بگيريد تا هر تريبونى در هر گوشه كشور - مراقب باشيد كه تهيّج سياسى براى كشور مضرّ است. فضا بايد آرام و متعادل باشد تا دولت و مسؤولان بتوانند به وظايف خود عمل كنند. ... يكى از بدترين عيوب براى فعّالان سياسى اين است كه درصدد انشقاق و جدايى و بهانهگيرى از يكديگر باشند. وحدت كلمه را حفظ كنيد. يكى از بدترين كارها اين است كه مسؤولانِ موظّف نظام، به وسيله اشخاص ديگر - صرفاً به خاطر اينكه تريبونى در اختيارشان قرار گرفته - مورد تخريب واقع شوند. انتقاد كردن غير از تخريب كردن است. انتقاد، خوب و نعمت است. اگر دولت يا مسؤولان ديگر، مورد انتقاد قرار نگيرند، عيوب خودشان را نمىفهمند. انتقاد در واقع هديه كردن عيوب آنها به خود آنهاست. ممكن است گاهى انتقاد درست باشد، ممكن هم هست نادرست باشد؛ اما انتقاد كردن غير از تخريب كردن است.... بايد يكپارچه باشيد؛ كمااينكه هدف و خاستگاه فكرى شما يكى است. اين معنى ندارد كه اگر كمبود و ضعفى در كار دولت و در بخشى ايجاد شد، كليّت دولت مورد اهانت قرار گيرد و يا اگر كسى به يك حكم قضايى اعتمادى ندارد، قوّه قضايّيه را تخريب كند. بدترين رفتار با قوّه قضايّيه يك كشور همين است كه كسى به خاطر نپسنديدن صدور و اجراى حكمى از صدها و هزاران حكم، بنا كند كلّ قوّه قضايّيه و دادگسترى كشور را زير سؤال بردن و مورد اهانت قرار دادن. يكى هم يك حكم ديگر را قبول ندارد، ديگرى هم حكم سومى را قبول ندارد؛ اينكه مجوّز اهانت نمىشود. اهانت كردن و تخريب كردن و زير سؤال ناشايست بردنِ قوّه مقنّنه - چه مجلس و چه شوراى نگهبان كه جزو قوّه مقنّنه است - برخلاف مصالح ملت و ناسپاسى نسبت به رأى ملت است. همه بايد مراقب باشند.
انتقاد در جامعه چيز خوبى است؛ زيرا انتقاد موجب مىشود انتقاد شونده بتواند نقاط قوّت و ضعف خود را بفهمد و همچنين ناظران صحنه بتوانند بفهمند. اين به پيشرفت كار كمك مىكند. ليكن انتقاد، غير از عيبجويى، آن هم عيبجويىِ خصمانه است.
انتقاد درست
انتقاد دو گونه است. علامتِ دلسوزانه بودن انتقاد اين است كه وقتى انسان انتقاد را بيان مىكند، نقطهى قوّت را هم در كنار او بيان كند تا معلوم بشود كه بناى نظر شخصى، بناى انتقامگيرى و بناى اذيت كردن ندارد؛ والّا اگر ما يك مجموعهاى داشته باشيم كه نقاط قوّت و نقاط ضعفى هم دارد، آن وقت در بيان انتقاد، نقاط قوّتش را اصلاً در نظر نگيريم و به زبان نياوريم، بعد يك يا دو يا دهتا از نقاط ضعف را همين طور بنا كنيم گفتن؛ معلوم است كه تضعيف خواهد شد. علامت اين كه نمىخواهيم تضعيف كنيم، اين است كه نقاط قوت را هم بيان كنيم. حالا اگر يك وقت در موردى انتقادى هم داريم، بگوئيم؛ اشكالى ندارد و كسى با آن مخالفتى ندارد.اگر آقایان از این دیدگاه که همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف میگردد ولی این بدان معنا نیست که همۀ افراد تابع محض یک جریان باشند.... که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه میشود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان میشود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است.
حذف و تخریب دیگران ضربه به اسلام و انقلاب است
اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بیجهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.
در هر حال یکی از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطههایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترک دارید که باید با همۀ توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول تخطی میکند، در برابرش قاطعانه بایستید.
من ميگويم شما انتقاد كنيد، منتها انتقاد به معناى واقعى كلمه؛ يعنى مبارزه و چالش خير و شر را نشان بدهيد تا معلوم شود كه اگر اين نقطهى زشت و مردود در جامعه هست، اما انگيزهاى براى رفع آن وجود دارد، جريانى براى نابودى آن وجود دارد. اگر فقر را نشان ميدهيد، معنايش اين نباشد كه در جامعه فقر هست، اما هيچ انگيزهاى براى مبارزهى با فقر وجود ندارد. اگر اينجور شد، طبعاً فيلم يأسآور ميشود؛ فضا را تاريك نشان ميدهد و برخلاف واقعيت هم هست.
منابع:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9694
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3076
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3128
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3386
http://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=16568
بيانات پس از مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى آقاى سيد محمد خاتمى 11/05/1380
چگونگی انتقاد از دولت از منظر رهبری
من اين را اينجا خوب است عرض بكنم: نصيحت علماى دينى را قدر بدانيد، مغتنم بشماريد. گاهى علماى دين، بزرگان دين، مراجع حتّى، نصايحى ميكنند، دربارهى مسائلى توصيههائى ميكنند؛ اين را مغتنم بشمريد؛ اينها را حمل بر محبت و علاقهمندى بكنيد. ما ميدانيم، آقايان، بزرگان علمائى كه هستند - حالا گوشه كنار كسانى بر خلاف اين معنا باشند، او مورد محاسبهى ما نيست - و امروز در مناطق مختلف، در مراكز حوزههاى علميهى بزرگ و در شهرستانها هستند، اينها همه طرفدار نظام جمهورى اسلامى و قدردان نظام جمهورى اسلامىاند. مىبينند كه نظام جمهورى اسلامى چقدر در جهت پيشرفت اهداف اسلامى كار كرده و دارد كار ميكند و تلاش ميكند، تلاشهاى شما را هم مىبينند، كمكهاى شما و خدمات شماها را هم دارند مشاهده ميكنند. يك وقت توصيهاى ميكنند، از روى علاقهمندى است، از روى دلسوزى است؛ اينها را خيلى بايد قدر دانست. همچنين نخبگان دانشگاهها هم همين جور. بعضى از نخبگان دانشگاهها مردمان خيرخواهى هستند؛ ما مىبينيم. به بنده گاهى نامههائى مينويسند، من هم بحمداللَّه توفيق دارم، خيلى از اين نامههائى كه نخبگان و فرزانگان حوزه و دانشگاه به من مينويسند، نگاه ميكنم و خودم ميخوانم. اگر چه كه نامه زياد است، همهى نامهها را هم انسان نميتواند بخواند، اما بسيارى از اين نامههاى خاص را من بحمداللَّه توفيق پيدا كردهام و خواندهام؛ نگاه كردهام و مىبينم. انتقاد دارند؛ به بنده، به شما، به فلان كار، به فلان اقدام، به فلان تصميم. ممكن است ايراد داشته باشند، اعتراض داشته باشند. ممكن است آن اعتراض به نظر ما وارد هم نباشد. يعنى حتّى انسان گاهى نامهاى را كه ميخواند، مىبيند كه نه، اين اشكالش وارد نيست؛ بر اثر بىاطلاعى از مثلاً فلان موضوع اين اعتراض را كرده است كه اگر اطلاع داشت، اين اعتراض را نميكرد. اما يك جا هم در خلال حرفها انسان مىبيند كه نه، يك نكتهى روشنى، يك حرف خوبى هست، انسان استفاده ميكند. اين ذهن فعالِ اين انسان نخبه را، انسان براى خودش نگه دارد. شما وقتى از انتقاد او، از تذكر او استقبال كردى، در واقع ذهن او و فكر او را به عنوان يك پشتوانهاى براى خودتان نگه ميدارى. او احساس ميكند كه ميتواند كمك فكرى براى شما باشد. اين همان راهى است كه ما هميشه گفتيم بين خودتان و نخبگان باز كنيد.
مرز انتخاب و تخریب
مرز انتقاد و تخريب چيست؟ تخريب بكنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ يا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخريب از آن داشته باشيم. خب، بايد مشخص بشود تخريب كدام است و انتقاد كدام است. معناى انتقاد آن ارزشيابىِ منصفانهاى است كه يك آدم كارشناس ميكند؛ نقادى همين است ديگر. وقتى شما طلا را ميبريد پيش يك زرگر كه نقادى كند، او ميگويد كه آقا! اين عيارش بيست است؛ يعنى عيار بيست را قبول ميكند؛ حالا از بيست و چهار عيار - كه طلاى خالص است - چهار عيار كم است. اين شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسيلهى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را برديد مثلاً پيش يك آهنگر و او يك نگاهى كرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اينكه چيزى نيست! اين اسمش نقادى نيست. اولاً اصل طلا بودن اين، انكار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عيار بيست و چهار ندارد، عيار بيست كه دارد؛ اين را قبول كن! ثانياً: شما كه اهل اين كار و آشناى اين كار نيستى!
آدم متأسفانه مىبيند چيزهايى كه به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته ميشود، شكل همين تخريب را دارد: يعنى انكار امتيازات، قبول نكردن برجستگيها و كارهاى خوب، و درشت كردن و برجسته كردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند ديگر؛ ضعفها را بگويند، قوّتها را بگويند. جمعبندىِ كار يك دولت، آن وقتى است كه ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همديگر قرار بدهند؛ آن وقت ميشود جمعبندى كرد. نه اينكه بيايند يكسره بنا كنند به بدگويى كردن و انكار كردن همهى خصوصيات. بنده سهتا نقطهى اصلى را - حالا بيش از اين نقاط وجود دارد - در اول عرايضم گفتم. خب اين سه چيز را بگويند - آنچه كه در زمينهى روحيهى دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمينهى نوع عملكرد دولت هست، آنى كه در زمينهى خلقيات دولتىِ مجموعهى دستاندركار هست - بعد بگويند بله، آنجا هم فلان كار ضعف دارد؛ اين اشكالى ندارد. اين را با گوش جان بايستى شنيد و پذيرفت. اما اينها نبايد با بىملاحظهگى، نديده گرفتن و بىاعتنايى كردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطهى ضعف معرفى كردن، همراه باشد.
انتقاد خوب است تخریب خیانت است
انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب خيانت است؛ نه خيانت به دولت، بلكه خيانت به نظام و خيانت به كشور است. نبايد تخريب بكنند، انتقاد بكنند. البته شما در شنيدن انتقادها سعهى صدر داشته باشيد. يعنى واقعاً اگر انتقادى منصفانه است، با روى باز بپذيريد. حتّى من ميخواهم به شما توصيه كنم كه تخريبها را هم تحمل كنيد.
انتقاد اگر دلسوزانه و منصفانه باشد، كمك هم مىكند. اگر انتقادى دلسوزانه هم نبود، بالاخره دانسته مىشود. در مقابل حركت دولت، اگر يك وقت عيبجويىِ غيرمنصفانهاى هم بشود، نخواهد توانست افكار عمومى و واقعيّتهاى بيرونى را تحت تأثير قرار دهد. بنابراين من نمىخواهم انتقاد را منع كنم؛ اما تخريب را چرا. تخريب بههيچوجه مصلحت نيست. با هيچ توجيهى كسى نمىتواند خود را قانع نمايد كه دولت را تخريب كند.
انگیزه های تخریب از داخل
انگيزههاى خط تخريب داخلى هم يك طيف وسيعى است و نميشود انسان همه را به يك چوب براند: بعضيها واقعاً خبرى ندارند - يعنى مغرض نيستند؛ اطلاعاتشان كم است و بر اثر بىاطلاعى چيزى ميگويند - بعضيها غرضهاى شخصى و غرضهاى سطحى دارند؛ بعضيها غرضهاشان غرضهاى عمقى است؛ يعنى با نظام مسئله دارند، كينهى امام در دلشان است و حرفهاى امام را يا از اول قبول نداشتند يا حالا قبول ندارند - آنهايى كه از آن حرفها رو برگرداندند و پشيمانشدهها و برگشتهها - اينها يك طيف وسيعى از انگيزههاست، ليكن بالاخره محصول و جمعبندىاش همين تهاجمها و پنجهزدنها و لجن پراكنىهاست كه وجود دارد.
برخورد دولت با انتقاد
البته شما مسؤولان دولت هم كه بخشهاى گوناگون در اختيارتان است، از انتقاد نه بترسيد، نه خشمگين و نااميد شويد. اينطور هم نباشد كه اگر روزنامه يا شخصى به بخشى از بخشهاى دولت يا به كارى كه دولت پديد مىآورد، انتقاد مىكند، مسؤولان آن بخش يا مسؤولان دولتى سراسيمه شوند. گاهى اوقات انسان مىبيند يك حالت سراسيمگى در اينها پيدا مىشود؛ نه، بههيچوجه سراسيمه نشويد؛ بالاخره انتقاد وجود دارد. معروف است مىگويند: «من صنّف استهدف(1)»؛ كسى كه يك كتاب بنويسد، هدف قرار مىگيرد. حالا يك كتاب نوشتن كجا و دهها كتاب فعّاليت كردن و حركت كردن و اقدام كردن كجا؟ بالاخره راهِ مورد انتقاد قرار نگرفتن اين است كه انسان به كنج انزوايى بخزد و هيچ اقدامى نكند، يا اگر مسؤوليتى مىپذيرد، خداى نكرده به لوازم آن مسؤوليت عمل نكند تا مثلاً كسى به انتقاد از او نپردازد و برخلاف توقّع او كارى صورت نگرفته باشد. نه؛ بالاخره حركتى صورت مىگيرد؛ ممكن است مخالفان و منتقدانى داشته باشد. ممكن است يك اقدام شما كسانى را بحق يا بناحق عصبانى كند و آنها چيزى بگويند. وقتى كار شما مبتنى بر مقدّمات منطقى است، بايد آن را ادامه دهيد.http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3139
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8019
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3661
انتقاد از منظر رهبری(1)
انتقاد اگر معنايش عيبجويى است، اين نه چيز خوبى است، نه خيلى هنر زيادى مىخواهد، نه خيلى اطّلاعات مىخواهد؛ بلكه انسان با بىاطّلاعى، بهتر هم مىتواند انتقاد كند؛... نقد، يعنى عيارسنجى؛ يعنى يك چيز خوب را آدم ببيند كه خوب است، يك چيز بد را ببيند كه بد است. اگر اين شد، آن وقت نقاط خوب را كه ديد، با نقاط بد جمعبندى مىكند، آنگاه از جمعبندى بايد ديد چه حاصل مىشود. ....
توجه داشته باشيد كه انتقاد كردن به معناى عيبجويى كردن، يك ارزش نيست كه ما حالا بگوييم اين در جامعهى ما نيست. البته اين هست و متأسّفانه به شكل غيرمنطقىاش هم هست! انتقاد معنايش اين است كه هر انسانى بنشيند عيارسنجى كند، ببيند نقطهى ضعف كجاست، نقطهى قوّت كجاست؛ بعد ببيند اين نقطهى ضعف - اگر مىتواند علّت يابى كند - به كجا برمىگردد، سراغ آنجا برود؛ يعنى آن ريشه را پيدا كند، اصل را پيدا كند. اگر اين كار انجام شد، درست است؛ اين همان چيزى است كه انسان از جوان توقّع دارد؛ درست همان چيزى كه جناحهاى سياسى به اين چيزها عقيدهاى ندارند. جناحهاى سياسى، يكباره، غالبى، خطكشى شده و بدون تمحيض در مسائل كار مىكنند....
انتقاد به معناى همان «عيار سنجى» را كار بسيار خوبى مىدانيم. من با آن موافقم؛ اما با تظاهر و تصارح به بدگويىِ اشخاص، هيچ موقع موافق نيستم.
اين آقايانى كه امروز مسؤولان كشور هستند، همهى كارهايشان صددرصد مورد تأييد من نيست. خيلى انتقاد دارم؛ به آنها هم تذكّر مىدهم؛ در جلسات خصوصى، به صورت نامه، مكتوب و يا سفارش. بنابراين، انتقادهايى در كارشان هست و به آنها هم مىگوييم؛ اما اينكه صريحاً از مسؤولى انتقاد كنيم، اين كار هيچ مصلحت و هيچ درست نيست.
بعضى خيال مىكنند كه «مصلحت» در مقابل «حقيقت» است؛ در صورتى كه مصلحت هم
يك حقيقت است؛ كمااينكه حقيقت هم مصلحت است. اصلاً حقيقت و مصلحت از هم
جدا نيستند. مصالحِ پندارى و شخصى است كه بد است. وقتى مصلحت شخصى نيست،
وقتى مصلحتِ مردم و مصلحتِ كشور است، اين مىشود يك امر مقدّس، يك امر خوب،
يك چيز عزيز؛ چرا ما بايد از آن فرار كنيم؟ لذا من اين را واقعاً مصلحت
نمىدانم.
ادامه دارد ...
حکم فعالیت در فیسک بوک
من علی رغم اینکه حضور در چنین فضاهایی را لازم می دانم و می دانستم اما با فیلترشدن آن هم موافق بودم و معتقد بودم این فضایی نیست که بتوان حضور در آن را به همه کس توصیه کرد.
در همین راستا با یکی از دوستان که حضور خودش را در فیس بوک را فقط برای اتباط با دوستانش می دانست و هیچ گونه فعالیت خاصی هم از این حضور مد نظرش نبود بحثی داشتم که آیا حضور در این فضا درست است یا خیر؟
دوست من در همین راستا استفتائی از دفتر مقام معظم رهبری داشته است که نتیجه را در این جا قرار می دهم:
حضرت آیت العظمی خامنه ای
با سلام و احترام
با توجه به این که وب سایت فیس بوک در ایران فیلتر شده است آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سوء علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟
با تشکر
حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده ی مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است. تشخیص این که آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیس بوک صادق می باشد یا خیر به عهده ی مکلفین گذاشته شده است.
نکته ای که در حکم بالا مشخص است این است که در صورتی که این فعالیت موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود جایز نیست در حالی که ماهیت شبکه های مجازی بر پایه ی جمع آوری اطلاعات می باشد و هر چه استفاده کنندگان آن بیشتر باشند و در استفاده از آن محدودیت کمتری برای خویش قائل باشند اطلاعات بیشتری را برای این شبکه های اطلاعاتی فراهم می کنند و در نتیجه منجر به تقویت دشمنان می شود.
به نظر می آید این حکم نه حرام بودن مطلق فعالیت در این سایت را می رساند و نه جایز بودن آن را اثبات می کند بلکه به نوعی فیمابین است. به هر حال تشخیص مصداق این حکم به عهده ی خود شماست.
در همین راستا:
نگاهی بر شبکه های مجازی
?What is the Matrix
سکوت به جای اتهام
در این میان صحبت دوست عزیزم حاج آقا رسولی راهگشاست که می فرمودند که در چنین جایگاهی وظیفه سکوت است چرا که باطل همچون کف روی آب است تا زمانی که باد می آید کف بر روی آب است اما چون باد قطع می شود کف نیز ناپدید می شود که "ان الباطل کان زهوقا". پس از طوفان و آرام شدن فتنه هاست که حق آشکار می شود و باطل نابود می شود.
البته در صورتی که حق بر شما آشکار است وظیفه تبیین حق می باشد. اما در صورتی که واقعا امر مشتبه شده است باید سکوت کرد تا فتنه ها بخوابد و حقیقت خود را آشکار کند.
متاسفانه پس از انتشار خبر اختلاس بزرگ گروه های مختلف به جای این که با عدالت طلبی از مراجع قانونی و قضائی خواستار پیگیری دقیق و جدی ماجرا باشند با رفتارهایی قبیله ای شروع به اتهام زدن به رقبای سیاسی و مخالفان خویش نمودند! آیا این رفتار اسلامی است؟
بحرین

حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای:
«اگر ملتهاى مسلمان در اين حركتى كه آغاز كردهاند، انشاءالله بتوانند مراقبت كنند، بتوانند ارادهى خودشان را بر ارادهى كسانى كه سعيشان مداخلهى در كشورهاى اسلامى است، غلبه بدهند، تا مدتهاى طولانى كشورهاى اسلامى يك حركت پيشرونده را خواهند داشت؛ اما اگر خداى نكرده دشمنان اسلام و مسلمين - يعنى دنياى استكبار، سردمداران سلطه، صهيونيسم جهانى، رژيم مستكبر و ظالم آمريكا - بتوانند بر اين امواج سوار شوند، اگر خداى نكرده بتوانند بر عزم ملتها فائق بيايند و كنترل كار را به دست بگيرند و حوادث را به سمت آنچه كه خودشان ميخواهند، هدايت كنند، مسلّماً دنياى اسلام باز تا دهها سال دچار مشكلات بزرگ خواهد بود. امت اسلامى نبايد بگذارد. نخبگان سياسى و فرهنگى نبايد اجازه دهند كه دشمنان كشورهاى اسلامى بر عزم ملتهاى مسلمان فائق بيايند.»
خرابه گاهی پناهگاه سرگشتگی هاست و گاهی خلوتی برای فریاد زدن درد دل ها