یادم رفته بود
دیشب داشتیم با یکی از رفقا در این مورد صحبت می کردیم. وقتی محیط اطرافت نماز خوندن براش یه چیز حداکثری می شه و مثلا من توی دانشگاه از زبان رفیقم می شنوم که فلانی پسر خوبیه حالا هرچند نماز نمی خونه! یا وقتی محیط اطرافت این قدر بددهان و بدزبان هستند که همین که شما فحش ندهی و از آن اجتناب کنی خیلی به نظر میاد! یا این که محیط اطرافت ...
توی این جور محیط ها آدم یادش می ره می شه تهذیب نفس هم کرد! یادش می ره "ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون..." یادش می ره " عن اللغو معرضون" یادش می ره "ویل لکل همزه لمزه" یادش می ره "اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم " و خیلی چیزهای دیگه
خلاصه این که یادت می ره چقدر بد هستی! بعد وقتی با یه آدم خوب برخورد می کنی که یادش نرفته به هم می ریزی! یعنی یادت میاد همه ی اون حرف های بالا
حالا من به هم ریختم یه مدته
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 6:38 توسط محمد امین راستگو
|