کاش پایبند نبودم!
صبحی یکی از بچه ها اومد گفت داره می ره بشاگرد جهادی! سابقه تصمیم های بسیجی وار دارم که در عرض یه ساعت قصد سفر کنم و بسم الله! اما اینجوری اش دیگه نه! یعنی همین الان داشت می رفت ترمینال که راه بیافته حتی اگر دیشب بود، شاید ...
سال اول دانشگاه با چندتا از بچه ها همسفر بودم که آمده بودند دانشگاه دیده بودند دارند می برن مشهد اونها هم سوار شده بودند! یعنی به همین راحتی! بدون هیچ بار و بنه سفری! کاش منم بلد بودم این جوری سفر کنم!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 13:37 توسط محمد امین راستگو
|