بازی غرب در خلیج فارس
یکی از مهمترین بحث های روزهای گذشته در فضای سیاسی و در وب بحث جزایر سه گانه ایرانی و جنجال اعراب بر سر این جزایر بود. اما نکته ای که بسیاری از هموطنان ما از آن غافلند ارزش استراتژیک این جزایر و نقش آن در حفظ امنیت ملی ملی ایران می باشد. جزایر سه گانه ایرانی در
خلیج فارس یکی از مهمترین فاکتورهای اعمال نفوذ ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز می باشد که ایران را قادر به کنترل یکی از مهمترین گذرگاه های اقتصادی دنیا می سازد. فاصله ی تنب کوچک و بزرگ که گذرگاه کشتی ها می باشد به ایران قدرت کنترل نبض شریان نفت در دنیا را می دهد.
پس از تهدید هوشمندانه رهبر معظم انقلاب مبنی بر بستن تنگه ی هرمز در صورت هرگونه اقدام ماجراجویانه ی غرب دو گروه به تکاپو افتادند. یکی غرب که این تهدید لرزه بر اندامش انداخته بود و دیگری حکومت های دیکتاتوری منطقه که لرزه ای که انقلاب های منطقه بر پیکره ی قدرت آنها انداخته است آنها را به کینه جویی در مقابل انقلاب اسلامی ایران واداشته است.
وارد شدن جزیره ی کوچولوی امارات در این بازی با هیچ معادلات سیاسی ای قابل هضم نیست مگر آن که نقش حمایت گرانه ی غرب و آمریکا را از طرفی و از سوی دیگر نقش سودجویانه ی عربستان و دیگر حکومت های دیکتاتوری منطقه را در این بازی ببینیم.
در این میان هوشیاری ایجاب می کند وارد بازی ای نشویم که هر دو سرش برای ما باخت است. آیا جز این است که غرب با تبدیل این دعوا به دعوای فارس و عرب و اقداماتی چون دامن زدن به نام خلیج ... در پی قرار دادن ایرانیان در مقابل اعراب است؟ آیا جز این است که این دعوا به مثابه واکسنی پیشگیرانه برای کاهش نفوذ معنوی ایران در منطقه و گسترش انقلاب های منطقه است؟ آیا جز این است که غرب سعی می کند به قول معروف سر مار را به دست دشمن بکوبد و با قرار دادن کشورهای همسایه ی ما در مقابل ما و تبدیل بازی به جنگ عربی عجمی می خواهد بدون هیچ هزینه ای بازی را به نفع خویش تمام کند؟
باید حواسمان باشد که دست پنهان دشمن را در این بازی ببینیم و ضمن حفظ اقتدار و مجال ندادن به کوچولوهای سیاسی بابت اظهارات نابجا طرف دعوا را اشتباه را نگیریم. اگر هم بحث از خلیج فارس است اما شعارمان همچنان «مرگ بر آمریکا» است. شعاری که نفرت از همه ی شیاطین بزرگ و کوچک را در دل خود دارد.

پس از تهدید هوشمندانه رهبر معظم انقلاب مبنی بر بستن تنگه ی هرمز در صورت هرگونه اقدام ماجراجویانه ی غرب دو گروه به تکاپو افتادند. یکی غرب که این تهدید لرزه بر اندامش انداخته بود و دیگری حکومت های دیکتاتوری منطقه که لرزه ای که انقلاب های منطقه بر پیکره ی قدرت آنها انداخته است آنها را به کینه جویی در مقابل انقلاب اسلامی ایران واداشته است.
وارد شدن جزیره ی کوچولوی امارات در این بازی با هیچ معادلات سیاسی ای قابل هضم نیست مگر آن که نقش حمایت گرانه ی غرب و آمریکا را از طرفی و از سوی دیگر نقش سودجویانه ی عربستان و دیگر حکومت های دیکتاتوری منطقه را در این بازی ببینیم.
در این میان هوشیاری ایجاب می کند وارد بازی ای نشویم که هر دو سرش برای ما باخت است. آیا جز این است که غرب با تبدیل این دعوا به دعوای فارس و عرب و اقداماتی چون دامن زدن به نام خلیج ... در پی قرار دادن ایرانیان در مقابل اعراب است؟ آیا جز این است که این دعوا به مثابه واکسنی پیشگیرانه برای کاهش نفوذ معنوی ایران در منطقه و گسترش انقلاب های منطقه است؟ آیا جز این است که غرب سعی می کند به قول معروف سر مار را به دست دشمن بکوبد و با قرار دادن کشورهای همسایه ی ما در مقابل ما و تبدیل بازی به جنگ عربی عجمی می خواهد بدون هیچ هزینه ای بازی را به نفع خویش تمام کند؟
باید حواسمان باشد که دست پنهان دشمن را در این بازی ببینیم و ضمن حفظ اقتدار و مجال ندادن به کوچولوهای سیاسی بابت اظهارات نابجا طرف دعوا را اشتباه را نگیریم. اگر هم بحث از خلیج فارس است اما شعارمان همچنان «مرگ بر آمریکا» است. شعاری که نفرت از همه ی شیاطین بزرگ و کوچک را در دل خود دارد.
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 22:30 توسط محمد امین راستگو
|