اندر حواشی میرحسین !

میرحسین عصر دانشگاه شیراز بود به هر حال قانون شکنی فقط وقتی که سخن از احمدی نژاد به میان میاد بده وگرنه سفرانتخاباتی قبل از موعد انتخابات که جرم نیست !

وقتی حدود ساعت پنج و ربع به پشت در تالار فجر رسیدم پشت در پر بود و ملت داشتن داد و قال می کردند و برخی توی فشار له می شدند ! و وقتی که به زور در تالار را شکوندند من نیز با جمعیت همراه شدم تا توی سیل جمعیت وارد سالن بشم اما وقتی که وارد سالن شدیم با منظره عجیبی برخورد کردیم ! با وجود این که من حداکثر نفر بیستمی بود که وارد شدم وقتی وارد شدم با سالنی مواجه شدم که همه صندلی هاش پر بود و پرچم سبز و لباس سبز اون جلویی ها شاید گویای همه چیز بود. داشتن کلیپ پخش می کردن و اون وسط هم یه عده دختر و پسر همسرایی می کردند.

روی صندلی ها جا نبود به همین خاطر هم گوشه ای وایسادم که البته بعدا چند نفر دیگه هم به من پیوستند، کسانی که حادثه ساز شدند ! (توضیح می دم ) یه سری کلیپ و هم خوانی و تکون دادن پرچم های سبز و سالنی که این قدر پر بود که نمی شد توش نفس کشید و مایی که توی گرما برای این که هوا بهمون برسه رفته بودیم رو صندلی ایستاده بودیم حواشی بی اهمیتی بود که البته تنها پیراهن خیس از عرقش واسه ما موند !

می گفتن راه ورود میرحسین سد شده اما نفهمیدم یه دفعه چه جوری از پشت سن وارد شد به هر حال جلسه شروع شد و هنوز میرحسین داشت مقدمه چینی می کرد که رفقای ما حادثه ساز شدند ! یکی از بچه ها روی کاغذ نوشته بود که بیست سال سکوت و یه علامت سوال بزرگ کنارش گذاشته بود و این کاغذ را یکی از حامیان میرحسین که خیلی اعتقاد به آزادی بیان داشت گرفت و پاره کرد ! و البته مقوایی بود به این مضمون " شادی روح حضرت روح الله ، اصلاحات ، فاتحه مع الصلوات " که توسط بچه های ما بالا نگاه داشته بود و این آقای آزادی بیان هم یه عکس میرحسین گرفته بود جلوی این مقوای ما که مقوای ما دیده نشود که رفیق ما هم در تلافی کار او عکس را از دستش قاپید و پاره کرد و بدین گونه دعوا شد و کاغذ بود که به سمت ما حواله می شد! فکر می کنم به زودی عکس هاش توی سایت ها بیاد. بالاخره آزادی بیانه و ما هم ناقض اونیم دیگه !

نوبت به پرسش و پاسخ شد اولین پاسخ کننده یه خانم بود. اسمش را که اعلام کردن کارت انتظامات را باز کرد تا پشت بلندگو بره و میرحسین را به نام آقای رئیس جمهور صدا بزنه ! و شروع کنه به تعریف و تمجید از میرحسین ! خوب سوالش چی بود ؟ " من اگه بخوام با شما همراهی کنم باید به کدام نقطه حمله کنم ؟! "

نفر بعدی از بچه های ما بود که از لحظه ای که بلند شد بره به سمت میکروفون تا برسه به میکروفون برو بچ اهل گفتمان و صلح توی تونل وحشت حسابی ازش پذیرایی کردن ! منطق یکی شون این بود : " بیست سال اون ها ما را زدن حالا ما اون ها را می زنیم " .

و دو نفر بعدی هم دو نفر از بچه های سیاسی چپ مشهور دانشگاه بودن که اون ها سوال های تند و تیزی از میرحسین پرسیدند.

اما جواب میرحسین :

راستش را بخواین همه را پیچوند ! یعنی نه پاسخ بچه های ما را درست داد و نه پاسخ مخالفان ما را ! نمی دونم خودش فهمید چی گفت یا نه ؟ من که نمی تونم بنویسم فلان حرف را زد که فردا آقایان مدعی نشند شما تحریف کردین ، فقط بگم که به نظر من نه پاسخ روشنی به سوالات ما داد و نه پاسخ روشنی به مخالفان ما ، شاید به همون روش خاتمی .

پ ن 1. وقتی از جلسه اومدیم بیرون خیس عرق بودیم و باد هم باعث شد سردرد شدیدی بگیرم

پ ن 2. یه حرف هایی هم رهنورد زد که توی پست جداگانه ای بهش خواهیم پرداخت .